نقش امام رضا (ع) در فرهنگ عامه؛ از چاووشی خوانی تا شالِ قرمزِ بخت گشا
ﻓﺮهنگ دینی در اﻳﺮان ﺑﺨﺶ زیادی از ﻓرهنگ ﻋﻤﻮمی و عامه را در ﺑﺮمی گیرد. ﺑﺮرسی آﻳﻴﻦﻫﺎ و ﺳﻨﺖﻫﺎی دینی ﻋﻼوه ﺑﺮ آن ﻛﻪ پیوند ﻣﺎ را ﺑﺎ گذشته ﻣﺸﺨﺺ می کند اﻋﺘﻘﺎدات و ﺑﺎورﻫﺎ را گسترش داده و ﻋﻤﻖ می بخشد. در گذشته آﻳﻴﻦﻫﺎ و ﺳﻨﺖﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎﺷﻜﻮهِ ﺑﺴﻴﺎر اﻧﺠﺎم می گرفت و ﻣﺮدم ﺧﻮد را ﻣﻘﻴﺪ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﻫﻤﻪ آداب مرتبط با آن می دانستند و بخشی از هویت همبستگی و انسجام جامعه هم از این آداب نشات می گرفت اما امروزه این رسوم کمرنگ تر شده است.

به گزارش آیت البرز در این میان حضور حرم اﻣﺎم رﺿﺎ (ع) در اﻳﺮان ﻣﻨـﺸﺄ آداب و ﺳﻨﻦ ﺑﺴﻴﺎری اﺳﺖ ﻛﻪ همه آﻧﻬﺎ بخشی از فرهنگ عامه کشور را شکل می دهد. اﻳﻦ گزارش با پرداختن ﺑﻪ آﻳﻴﻦﻫﺎ و ﻧﻤﺎدهای ﻣﺮﺑﻮط ﺑـﻪ اﻣﺎم رﺿا (ع) به رسم و رسومی از جمله چاووشی ﺧﻮانی ﻧﺼﺐ ﻋﻠﻢ ﻧﺬرﻫﺎ و… که پیرامون این حضرت در فرهنگ عامه ایران شکل گرفته است می پردازد.
در گذشته زﻣﺎنی ﻛﻪ ﻓﺮدی ﺗﺼﻤﻴﻢ می گرفت ﺑﻪ ﺳﻔﺮی زﻳﺎرتی ﺑﺮود باید دیگران را از اﻳﻦ ﻗﺼﺪ ﺧﻮد آگاه می کرد. ﻧﺒﻮد وﺳﺎﻳﻞ ارﺗﺒﺎطی و ﻛوچک بودن ﺟﻮامع ﻧﻤﺎدﻫﺎ و ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎیی را ﺟﻬﺖ آگاه ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺧﻮﻳﺸﺎن و دوﺳﺘﺎن اﻳﺠﺎد ﻛﺮده ﺑﻮد. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دیگر ﻣﺮدم ﺑﺎ دﻳﺪن ﻳﺎ ﺷﻨﻴﺪن آن ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺳﻔﺮ زﻳﺎرتی آشنایان و همسایگان می ﺷﺪﻧﺪ. چاووشی خوانی ﻧﺼﺐ ﻋﻠﻢ ﺑﺴﺘﻦ ﺷﺎل ﺑﻪ گردن ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺮدان و سر کردن ﺷﺎل ﻳﺎ روﺳﺮی ﺳﻔﻴﺪ از روی چادر ﺑﺮای ﺑﺎﻧﻮان و دﻋﻮت گرفتن ﺧﻮﻳﺸﺎن و آﺷﻨﺎﻳﺎن ﺑﺮای ﺻﺮف ﺷﺎم از ﺟﻤﻠﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی رﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ زﻳﺎرتی ﺑﻮد.
چاووش خوانی برای مسافران
«چاووش» واژه ای ﺗﺮکی و ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺟﺎرچی پیک و پیشروی ﻛﺎروان است. ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺎس چاووشﺧﻮان ﺑﻪ ﻓﺮدی اﻃﻼق می ﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﺮدم را ﺑـﺮای رﻓﺘﻦ ﺑـﻪ زﻳﺎرت دﻋﻮت می ﻛﺮد. گاهی اﻳﻦ ﻓﺮد ﻇﺎﻫﺮ ﺧﺎصی داﺷﺖ یعنی ﻛﻼه ﺳﻪ گوش ﺳﺒﺰ رﻧگ ﺑﻪ ﺳﺮ می گذاشت و ﺑﺎ ﻛﺸﻜﻮل و ﺗﺒﺮزﻳﻦ در کوچه ها راه می رفت و چاووشی می خواند و گاهی
ﻓﺮدی ﺑﻮد ﻛﻪ ﺻـﺪای رﺳﺎیی داشت و اشعار چاووشی می خواند. اﺷﻌﺎر چاووشی خوانی ﺑﻴﺸﺘﺮ درﺑﺎره ﻓﻀﻴﻠﺖﻫﺎی زﻳﺎرت ﺑﻮد. در اﻳﻦ اﺷﻌﺎر گاهی رﻓﺘﻦ ﺑﻪ زیارت امام رﺿﺎ(ع) چنان ﺳﻮزﻧﺎک ﺗﺼﻮﻳﺮ می شد ﻛﻪ ﻫﺮ ﻓﺮدی ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪن آن آرزوی زﻳﺎرت می ﻛﺮد. در واﻗﻊ درونﻣﺎﻳﻪ اﻳﻦ اﺷﻌﺎر ﻧﻮعی ﺗﺮﻏﻴﺐ ﺑﻪ ﺑﺎزگشت ﺑﻪ «ﺧﻮﻳﺸﺘﻦِ ﺧﻮﻳﺶ» و«ﺟﺴﺘﺠﻮی گمشده» «ﻳﺎﻓﺘﻦ آن دگر ﻗﺪسی» و «پیوند ﺑﺎ ﻧﻮر الهی» ﺑﻮد.
ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ و ﻣﻌﺎنی ﻣﻮﺟﻮد در اﻳﻦ دﺳﺘﻪ از اﺷﻌﺎر چند ﻣﻮﺿﻮع داﺷﺘﻨﺪ. اﻏﻠﺐ اﺷﻌﺎر چاووشی در ﻗﺎﻟﺐ ﻣﻔﻬﻮم «ﻏﺮﺑﺖ» و ﺟﺪایی از ﻣﺄوا و ﻣﻨﺸﺄ ﺑﻴﺎن ﺷﺪه اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع رﻳﺸﻪ در دوری امام رضا (ع) از زادگاه و بستگان دارد و ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞ ﻧﻮﺳﺘﺎلژی ﻏﺮﺑﺖ را در اﻧﺴﺎن ﺑﻴﺪار می کند و ﺑﺎ ﻫﻤﺬات پنداری ﺣﺰن اﻳﻦ ﺟﺪایی در او ﻧﻴﺰ اﻳﺠﺎد می شود. ﺗﺼﻮﻳﺮ و ﺗﺼﻮر «ﻏﺮﺑﺖ زائر» ﺑﻪ دﻟﻴﻞ «ﻏﺮﺑﺖ اﻣﺎم» بیشتر می شود و زائر ﺑﺎ ﻧﺰدﻳک ﺷﺪن ﺑﻪ اﻣﺎم ﺑﺎ «ﺧﻮﻳﺸﺘﻦِ ﺧﻮﻳﺶ» ﻫﻤﺪردی می کند و سبکﺑﺎل می ﺷﻮد. در این زمینه این چاووشی خوانده می شود:
ﺗﻮیی ﻛﻪ در دو ﺟﻬﺎن ﺿﺎﻣﻦ ﻏﺮﻳﺒﺎنی
ﻛﻪ ﻫﻢ ﻏﺮیبی و درد ﻏﺮﻳﺐ می دانی
ﺗﻮیی ﻏﺮﻳﺐ ﺗﻮیی بیﻛﺲ ﺗﻮیی ﺗﻨﻬﺎ
ﺗﻮیی ﻏﺮﻳﺐِ ﺧﺮاﺳﺎن ﺗﻮیی اﻣﺎم رضا
در اﻳﻦ چاووشی ﻫﻢ «ﻏﺮﺑﺖ زائر» در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﻪ رﺿﺎﻳﺖ و آراﻣﺶ ﺧﺘﻢ می ﺷـﻮد. زﻳﺮا اﻣﺎم ﺧﻮد ﻏﺮﻳﺐ اﺳﺖ و درد ﻏﺮﻳﺒﺎن را می داﻧﺪ و ﺧﻮد «رﺿﺎ» ﺳﺖ و می داﻧﺪ چگونه اﻳﻦ ﻏﻢ ﻏﺮبت را ﺗﺴﻜﻴﻦ دﻫﺪ:
ﻏﺮﻳﺐ گرچه ﺑﻪ ﻏﺮﺑﺖ رﺿﺎ دﻟﺶ تنگ اﺳﺖ
از ﺗﻮس ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻫﺰارﻫﺎ ﻓرسنگ اﺳﺖ
ﻏﺮیب ﺑﻪ ﻏﺮﺑﺖ ﻣﻴﺎن چمن اﺳﺖ
ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺷﺎم ﺷﻮد ذﻛﺮ آن ﻏﺮﻳﺐ وﻃﻦ وﻃﻦ اﺳﺖ
ﻏﺮﻳﺐ گرچه ﻏﺮﺑﺖ گلزار اﺳﺖ
ﻫﻤﻴﻦ ﻛﻪ ﺷﺎم ﺷﻮد آن ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻴﻤﺎر اﺳﺖ
در ﺑﺎزگشت زائرین از زﻳﺎرت ﻣﺮاﺳﻢ چاووشیﺧﻮانی ﻣﺠﺪدا اﻧﺠﺎم می شد اﻣﺎ ﻟﺤﻦ و آهنگ اﺷﻌﺎر چاووشی در ﺑﺎزگـﺸﺖ زائران ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﺮده و ﻟﺤﻦ ﺷﺎدﺗﺮ و اﻣﻴﺪواراﻧﻪﺗﺮی ﺑﻪ ﺧﻮد می گرﻓﺖ؛ گویی ﻣﺸﺘﺎق ﺑﻪ آرزوهای خود رﺳﻴﺪه و ﺑﺎ قلبی آرام و ﺗﺴﻜﻴﻦ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزگشته اﺳﺖ. ﻏﺮبت و اﻧﺪوه ﺟﺪایی اش تسلی ﻳﺎﻓﺘﻪ آرزوﻫﺎﻳﺶ ﺑﺮآورده
ﺷﺪه و ﺣﺎﺟﺎﺗﺶ را گرفته ﺑﻪ ﺷﻔﺎﻋﺖ و ﺷﻔﺎ اﻣﻴﺪوار شده گناهانش ﺑﺨﺸﻴﺪه ﺷﺪه و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻌﺸﻮق را دﻳﺪه و ﺑﻪ وﺻﺎﻟﺶ رﺳﻴﺪه اﺳﺖ:
ﻫﺮ ﻃﻮاف از ﻣﺮﻗﺪ ﺷﺎه رﺿﺎ ﻛﺮدﻳﻢ ﻣﺎ
ای رﻓﻴﻘﺎنِ وﻃﻦ ﻳﺎد از ﺷﻤﺎ ﻛﺮدﻳﻢ ما
از نصب عَلَم زیارت تا بستن گردنبند تبرک
ﻋﻼوه ﺑﺮ چاووشی ﻛﻪ ﻧﻮعی ﺟﺎرزدن و اﻃﻼع دادن ﺑﻮد ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی دیگری ﻫﻢ ﺑﺮای ﻣﻄﻠـﻊ ﺷﺪن آشنایان وﺟﻮد داﺷﺖ. یکی از آن ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎ ﻧﺼﺐ ﻋَﻠﻢ ﺑﺮ در ﻣﻨﺰل ﻓﺮد زائر ﺑﻮد. ﻣﺮدم ﺑﺎ دﻳﺪن ﻋَﻠﻢ ﺑﻪ پرس وﺟﻮ از ﻣﻨﺰلی ﻛﻪ ﻋَﻠﻢ ﻧﺼﺐ ﺷـﺪه ﺑـﻮد می پرداختند و از ﺗﺎرﻳﺦ ﻋﺰﻳﻤﺖ زائرﻳﻦ ﻣﻄﻠﻊ می ﺷﺪﻧﺪ. ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻋﻠﻢﻫﺎ ﺳﺒﺰ رنگ و ﺳﻪ گوش ﺑﻮدﻧﺪ و پایه های آﻧﻬﺎ از ﺟﻨﺲ نی ﺑﻮد. ﺑﻪ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ دو ﻋَﻠَﻢ می دادﻧﺪ. اﻳﻦ ﻋﻠﻢﻫﺎ را پـﺲ از ﺑﺎزگشت زائر ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﺑﺮنمی داﺷﺘﻨﺪ و آﻧﻘﺪر می ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﺗﺎ می پوسیدند.
ﺑﺴﺘﻦ ﺷﺎل و روﺳﺮی ﻧﺸﺎﻧﻪ دیگری ﺑﻮد ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺑﺎ دﻳﺪن آن ﺑﻪ ﻓﺮد زائر ﺗﺒریک می گفتند و از او می ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺮاﻳﺸﺎن دﻋﺎ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺣﺎجتی را ﺑﻄﻠﺒﺪ. ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻣﺮدان ﺷﺎلﻫﺎیی ﺑﻪ رنگ ﺳﺒﺰ ﻳﺎ زرد سیاه یا هفت رنگ به گردن می بستند و ﺗﺎ زﻣﺎن ﺑﺎزگشت آن را ﺑﺎز نمی ﻛﺮدﻧﺪ. اﻳﻦ ﺷﺎلﻫﺎ در ﻃﻮل ﺳﻔﺮ و هنگام ﺣﻀﻮر در ﺣﺮم ﺑﺎ زائر
ﺑﻮد؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻣﺘﺒﺮک می ﺷﺪ و اﻏﻠﺐ زائران آن را مانند ﻛﺎﻻیی گرانبها نگه می داﺷﺘﻨﺪ ﻳﺎ ﺑﻪ کسی ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎر ﻃﺎﻟﺒﺶ ﺑﻮد می دادﻧﺪ. زﻧﺎن ﻫﻢ از روی چادر یک روسری ﺳﻔﻴﺪ ﺑﻪ ﺳﺮ می ﻛﺮدﻧﺪ ﻳﺎ روی چادر ﺳﻴﺎه روﺑﻨﺪ ﺳﻔﻴﺪ می اﻧﺪاﺧﺘﻨﺪ. اﻳﻦ رنگﻫﺎ و ﺗﻔﺎوت ﺑﻴﻦ آﻧﻬﺎ اﺣﺘﻤﺎﻻ ﻣﻌﺎنی مختلفی را ﻣﺘﺒﺎدر میﻛﺮد.
ﻣﺮدم همچنین ﺑﺮای «ﺗﺒﺮک ﺟﺴﺘﻦ» و نیک بختی از زائران می ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻛﺎری ﺑﺮاﻳﺸﺎن اﻧﺠﺎم دﻫﻨﺪ؛ یعنی وقتی از ﻋﺰﻳﻤﺖ زائری آگاه می ﺷﺪﻧﺪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻧﺬرﻫﺎ و ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺧﻮد را ﺑﺎ او ﻫﻤﺮاه می ﻛﺮدﻧﺪ. ﻣﺜﻼ اگر ﻣﺎدرِ در اﻧﺘﻈﺎر ﻓﺮزﻧﺪی ﺧﻮاﻫﺎن ﻓﺮزﻧﺪ پسر ﺑﻮد یک پیراهن پسرانه می دوﺧﺖ و ﺑﻪ زائر می داد و از او می ﺧﻮاﺳﺖ اﻳﻦ پیراهن را ﺑﻪ ﺿﺮﻳﺢ ﺑﻜﺸﺪ ﺗﺎ ﻣﺘﺒﺮک ﺷﻮد. ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎیی ﻛﻪ دﺧﺘﺮ دم ﺑﺨﺖ داﺷﺘﻨﺪ ﺑﻪ زائر پول می دادﻧﺪ ﺗﺎ از ﻣﺸﻬﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺗﺒرک برای دﺧﺘﺮﺷﺎن بقچه ﺣﻤﺎم ﺑﻴﺎورد. زﻧﺎن آرزوﻣﻨﺪ ﻓﺮزﻧﺪ ﻫﻢ روﺳﺮی ﻳﺎ پیراهن ﺧﻮد را ﺑﻪ زائر می دادﻧﺪ ﺗﺎ هنگام زﻳﺎرت آن را ﺑﻪ ﺿﺮﻳﺢ ﺑﻜﺸﺪ و ﺑﺮای ﺑﺮآورده ﺷﺪن آرزوﻳﺸﺎن دﻋﺎ ﻛﻨﺪ. ﻣﺎدرانی ﻛﻪ می ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﺑﺮای پسراﻧﺸﺎن ﻫﻤﺴﺮی ﺑﺮگزینند نیز ﺷﺎل ﻗﺮﻣﺰ ﺗﻮﺳﻂ زائر ﺑﺮای ﺗﺒﺮک میﻓﺮﺳـﺘﺎدند.
پی نوشت: در این گزارش از اطلاعات مقاله «بازنمایی جایگاه حضرت امام رضا (ع) در فرهنگ مردم ایران؛ آیین ها و نمادها» به قلم سویل ماکویی و منتشر شده در فصلنامه فرهنگ مردم ایران مرکز تحقیقات صدا و سیما استفاده شده است.
پایان خبر آیت البرز
نقش امام رضا (ع) در فرهنگ عامه؛ از چاووشی خوانی تا شالِ قرمزِ بخت گشا
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نقش امام رضا (ع) در فرهنگ عامه؛ از چاووشی خوانی تا شالِ قرمزِ بخت گشا" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نقش امام رضا (ع) در فرهنگ عامه؛ از چاووشی خوانی تا شالِ قرمزِ بخت گشا"، کلیک کنید.