عشر به چه معناست؟ راهنمای کامل و جامع مفهوم عشر

عشر به چه معناست؟ راهنمای کامل و جامع مفهوم عشر

عشر به چه معناست؟ بررسی جامع لغوی، فقهی، حقوقی و قرآنی واژه عشر

واژه عشر ریشه ای عربی دارد و در زبان فارسی، بسته به تلفظ و بافتار، معانی متعددی پیدا می کند که شامل عدد ده، یک دهم یا ده یک در فقه و حقوق، و حتی مفاهیم خاصی در ادبیات و کاربردهای نادر می شود. درک صحیح این کلمه نیازمند توجه به اعراب گذاری آن است.

واژه «عشر» یکی از آن کلمات پرکاربرد در زبان های عربی و فارسی است که در نگاه اول شاید ساده به نظر رسد، اما لایه های معنایی عمیق و کاربردهای گوناگونی دارد. این کلمه در حوزه های مختلفی چون لغت شناسی، فقه اسلامی، حقوق، ادبیات و حتی علوم قرآنی مطرح می شود و عدم درک صحیح تفاوت های ظریف آن می تواند به سوءتفاهم منجر گردد. ریشه این واژه در زبان عربی به مفهوم «ده» بازمی گردد، اما با تغییر اعراب گذاری (فتحه، ضمه، کسره بر حرف عین) و کاربردهای گرامری، معانی متفاوتی به خود می گیرد. برای مثال، «عَشر» می تواند به معنای عمل «ده یک گرفتن» باشد، در حالی که «عُشر» به بخش «یک دهم» اشاره دارد و «عِشر» نیز قطعه ای از یک مجموعه ده قسمتی را تداعی می کند. این تنوع معنایی، اهمیت یک بررسی دقیق و جامع را برای رمزگشایی از این واژه دوچندان می کند.

معناشناسی عشر: بررسی ریشه ها و تلفظ های متفاوت

واژه عشر از ریشه عربی «ع ش ر» برگرفته شده است و بر اساس حرکت حرف عین (فتحه، ضمه یا کسره)، معانی متفاوتی به خود می گیرد. این تفاوت های آوایی، نه تنها در زبان عربی، بلکه در کاربردها و تعابیر فارسی نیز بازتاب یافته و درک دقیق آن برای جلوگیری از هرگونه ابهام ضروری است.

عَشر (با فتح عین و سکون شین – `ʿashr`)

«عَشر» که با فتحه بر روی حرف عین و سکون بر روی شین تلفظ می شود، دارای چندین کاربرد عمده است که در ادامه به تفصیل بررسی می گردند. این شکل از واژه، هم در نقش مصدر و هم به عنوان اسم یا صفت عددی به کار می رود و در متون مختلف، از متون فقهی و حقوقی گرفته تا ادبیات، حضور پررنگی دارد.

در نقش مصدر (فعل)

یکی از مهم ترین معانی «عَشر» در نقش مصدر، به معنای «ده یک اموال را گرفتن» یا «ده یک بستدن» است. این مفهوم به دریافت مالیات یا خراجی اشاره دارد که به میزان یک دهم از اموال یا محصولات اخذ می شده است. این کاربرد تاریخی و فقهی، نشان دهنده اهمیت این کلمه در نظام های اقتصادی و مالی گذشته است.

ده یک اموال را گرفتن، ده یک بستدن و دهم حصه از چیزی گرفتن، از معانی اصلی عَشر در نقش مصدری است که نشان دهنده یک عمل دریافت مالی است.

به عنوان مثال، در ادبیات قدیم، عبارت «عَشر القوم» به معنای «عُشر اموال آن قوم را گرفت» به کار رفته است. این مفهوم در نظام های مالیاتی باستانی رایج بوده و از محصولات کشاورزی، دام یا سایر اموال به عنوان «ده یک» دریافت می شده است. همچنین، «دهم حصه از چیزی گرفتن» نیز از دیگر تعابیر این واژه در همین نقش است.

یکی دیگر از کاربردهای مصدری «عَشر»، به معنای «دهم شدن» یا «دهم قوم گردیدن» است. این مفهوم بیشتر به ترتیب و جایگاه اشاره دارد. برای نمونه، اگر شخصی دهمین فردی باشد که به گروهی اضافه می شود، می توان گفت «عَشر القوم» یعنی «دهم آن قوم شد».

لازم به ذکر است که برخی کاربردهای نادر نیز برای «عَشر» در نقش مصدر ذکر شده است؛ از جمله «عُشَراء گردیدن ناقه» که به آبستن شدن شتر اشاره دارد و یا «بیست گردانیدن چیزی» که کمتر مورد استفاده قرار گرفته است و جنبه تاریخی و لغوی دارد.

در نقش اسم و صفت (عدد)

«عَشر» در نقش عددی خود، به معنای «ده» به کار می رود. این کاربرد در زبان عربی و فارسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و اغلب برای شمارش معدودهای مؤنث بدون تاء تأنیث استفاده می شود. تفاوت این کاربرد با «عَشرَة» که برای معدودهای مذکر به کار می رود، از نکات دستوری مهم است.

  1. عدد ده برای معدود مؤنث: در قرآن کریم، این کاربرد به وفور یافت می شود. به عنوان مثال، آیه وَلَيَالٍ عَشْرٍ (سوره فجر، آیه ۲) به «شب های ده گانه» اشاره دارد که در آن «عَشر» برای معدود مؤنث «لیال» (جمع لیله به معنای شب) به کار رفته است. همچنین، در آیه فَإِذَا أُخْرِجْنَ مِنْ أَصْوَارِهِنَّ عَشْرُ دُورٍ (سوره نساء، آیه ۵)، «عَشر» به معنای «ده دور» برای معدود مؤنث «دور» (جمع دار به معنای خانه یا دور) آمده است. این نمونه ها نشان دهنده کاربرد دقیق و صحیح «عَشر» در ترکیب با معدودهای مؤنث هستند.
  2. دهه: «عَشر» همچنین به معنای «دهه» یا «دوره ده روزه» به کار می رود. این کاربرد در اصطلاحات زمان بندی، مانند «عَشر اول محرم» یا «عَشر اول رمضان»، به خوبی مشهود است و به ده روز ابتدایی این ماه ها اشاره دارد.
  3. ده آیت قرآن: در گذشته، رسمی میان قاریان و علمای قرآن وجود داشته که هر «ده آیه» از قرآن مجید را به عنوان یک بخش مشخص می کردند و آن را «عَشر» می نامیدند. این نشانه گذاری در برخی مصحف های قدیمی نیز دیده می شود و برای سهولت در حفظ و تدریس قرآن به کار می رفته است. منوچهری، شاعر نامدار، در شعر خود به این مفهوم اشاره دارد: «نرگس چون عَشر در میان مجلد».
  4. کاربرد در اصطلاحات: در برخی اصطلاحات تخصصی نیز «عَشر» به چشم می خورد. «اصطرلاب عَشر» نمونه ای از این کاربرد است که به اصطرلابی اشاره دارد که درجه بندی آن بر مبنای هر ده درجه مشخص شده است.

عُشر (با ضم عین و سکون شین – `ʿushr`)

«عُشر» که با ضمه بر روی حرف عین و سکون بر روی شین تلفظ می شود، در معنای «یک دهم» به کار می رود و مهم ترین و پرکاربردترین مفهوم آن در فقه و حقوق است. این کلمه به بخش یا سهمی اشاره دارد که معادل یک دهم کل یک چیز است و از این رو، در مباحث مالی و شرعی جایگاه ویژه ای دارد.

معنای یک دهم

اساسی ترین معنای «عُشر»، «یک دهم از هر چیز» است. این مفهوم می تواند به صورت کسری از کل در هر زمینه ای به کار رود. از یک دهم ثروت گرفته تا یک دهم محصول، همگی می توانند تحت عنوان «عُشر» قرار گیرند.

عُشر در فقه و شریعت (زکات)

«عُشر زکات» یکی از مهم ترین کاربردهای فقهی این واژه است که به مقدار معینی از محصولات کشاورزی که باید به عنوان زکات پرداخت شود، اشاره دارد. این نوع زکات، بر اساس شرایط خاص و نصاب (میزان حداقل) مشخصی، بر برخی محصولات واجب می گردد.

مهم ترین محصولات مشمول «عُشر زکات» عبارتند از گندم، جو، خرما و کشمش. فقها بر وجوب زکات بر این چهار محصول اتفاق نظر دارند. نصاب وجوب زکات در این موارد، تقریباً به میزان ۸۴۷ کیلوگرم (معادل حدود ۲۸۰ من تبریزی) است. یعنی اگر محصول برداشت شده به این میزان یا بیشتر باشد، زکات آن واجب می شود.

میزان پرداخت «عُشر زکات» بسته به نوع آبیاری زمین متفاوت است:

  • اگر آبیاری زمین به صورت طبیعی و بدون هزینه اضافی (مانند آب باران، آب رودخانه، یا آب چشمه ای که نیازی به حفر چاه و پمپاژ ندارد) انجام شده باشد، مقدار زکات آن یک دهم (عُشر) کل محصول است.
  • اگر آبیاری زمین به صورت مصنوعی و با صرف هزینه (مانند حفر چاه، خرید پمپ آب، یا خرید آب) صورت گرفته باشد، مقدار زکات آن نیم دهم (نصف عُشر) یا یک بیستم کل محصول است.

این تفاوت در میزان پرداخت، نشان دهنده در نظر گرفتن هزینه های تولید در شریعت اسلام است. برخی اختلافات فقهی نیز در مورد نصاب دقیق و موارد معافیت از «عُشر زکات» وجود دارد که معمولاً در کتب فقهی به تفصیل بیان شده اند. این احکام با هدف کمک به نیازمندان و تحقق عدالت اجتماعی وضع شده اند.

کاربردهای حقوقی

در نظام حقوقی ایران نیز واژه «عُشر» و «نیم عُشر» کاربرد دارد، به ویژه در قوانین مدنی و مربوط به اجرای احکام. «نیم عُشر» در قوانین ایران به عنوان هزینه ای شناخته می شود که برای اجرای احکام قضایی از محکوم علیه (کسی که حکم علیه او صادر شده) دریافت می گردد. این مبلغ معادل یک بیستم (۱/۲۰) مبلغ محکوم به (مبلغی که فرد محکوم به پرداخت آن است) می باشد. به عنوان مثال، اگر حکمی مبنی بر پرداخت ۱۰۰ میلیون تومان صادر شود، ۵ میلیون تومان (۱/۲۰) آن به عنوان هزینه اجرای حکم دریافت می شود.

این هزینه، نقش مهمی در پوشش دادن بخشی از هزینه های دستگاه قضایی برای فرایندهای اجرایی احکام دارد. البته، در مواردی مانند فروش مال ترکه، برخی از فقها و حقوقدانان بر این باورند که این هزینه ها باید با عدالت بیشتری تعیین شوند.

عِشر (با کسر عین و سکون شین – `ʿishr`)

«عِشر» که با کسره بر روی حرف عین و سکون بر روی شین تلفظ می شود، دارای معانی خاص تری است که کمتر از دو حالت قبلی مورد استفاده قرار می گیرد، اما در متون لغوی و ادبی جایگاه خود را دارد.

معنای قطعه ای از ده قسمت

یکی از معانی اصلی «عِشر»، «یک قطعه از هر چیزی که به ده قسمت شده باشد» است. این مفهوم اغلب برای اشاره به قطعات شکسته شده از ظروف یا اشیاء به کار می رود. به عنوان مثال، اگر دیگی به ده قسمت شکسته شود، هر قطعه از آن را می توان «عِشر» نامید. این کاربرد نشان دهده ماهیت تجزیه پذیری و تقسیم یک کل به اجزای کوچک تر است.

در مورد آب دهی شتران

«عِشر» همچنین در اصطلاحات مربوط به آب دهی شتران در صحرا به کار می رفته است. این واژه به «فاصله زمانی بین دو نوبت آب دادن به شتران» اطلاق می شده است که معمولاً حدود هشت تا ده روز به طول می انجامید. به این صورت که اگر شتران در روز اول آب می نوشیدند، نوبت بعدی آن ها در روز دهم یا نهم بود. این کاربرد نشان دهنده دقت اعراب در تنظیم زمان بندی های زندگی روزمره، به خصوص در مواجهه با شرایط دشوار بیابان است.

واژگان مرتبط با ریشه عشر در قرآن و ادبیات فارسی

ریشه عشر نه تنها در قالب های اصلی عَشر، عُشر و عِشر بلکه در قالب های مشتق شده متعددی در زبان عربی و به تبع آن در قرآن کریم و ادبیات فارسی نمود یافته است. درک این واژگان مرتبط، به غنای معنایی و درک عمیق تر مفاهیم آن ها کمک شایانی می کند.

در قرآن کریم

قرآن کریم به عنوان منبع اصلی زبان عربی و الهیات اسلامی، سرشار از واژگانی است که از ریشه عشر مشتق شده اند. هر یک از این واژه ها، معنای خاص خود را دارند و در بافتار آیات، مفاهیم عمیقی را منتقل می کنند.

  1. عَشَرَة: این واژه، عدد ده را برای معدودهای مذکر بیان می کند و از این رو با عَشر (برای معدود مؤنث) تفاوت دارد. به عنوان مثال، در آیه فَكَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاكِينَ (سوره مائده، آیه ۸۹)، عَشَرَة برای مَسَاكِينَ (معدود مذکر به معنای مسکینان) به کار رفته است. این تمایز گرامری در عربی برای بیان دقیق عدد ضروری است.
  2. معاشرت: به معنای همنشینی، مصاحبت و زندگی کردن با دیگران است. این واژه در قرآن بر اهمیت روابط اجتماعی و برخورد نیکو با افراد تأکید دارد. آیه وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ (سوره نساء، آیه ۱۹) که به معاشرت نیکو با زنان توصیه می کند، نمونه بارز این کاربرد است. این واژه اهمیت رفتار پسندیده و سازنده در جامعه را بازگو می کند.
  3. عشیر: این واژه عمدتاً به معنای رفیق، همدم یا یار و دوست به کار می رود. در قرآن کریم، عشیر گاهی در مفهومی منفی نیز به کار رفته تا بدی همنشین را تذکر دهد. برای مثال، آیه بِئْسَ الْعَشِيرُ (سوره حج، آیه ۱۳) به بدی همدم و رفیق اشاره دارد. این واژه همچنین به معنای نادر یک دهم نیز آمده است، اما در قرآن مجید به این معنا استفاده نشده است.
  4. عشیره: عشیره به معنای خانواده، خویشاوندان نزدیک و قبیله است. راغب اصفهانی، لغت شناس مشهور قرآن، معتقد است که عشیره به اهل و خانواده یک مرد گفته می شود که تعداد آن ها به اندازه عدد کامل ده باشد. در قرآن کریم، آیه وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ (سوره شعرا، آیه ۲۱۴) به پیامبر اکرم (ص) دستور می دهد که خویشاوندان نزدیک خود را انذار دهد، که نشان دهنده اهمیت این دایره اجتماعی است.
  5. معشر: به معنای جماعت، گروه یا طایفه است. این واژه سه بار در قرآن کریم به کار رفته است و همیشه در مورد معشر الجن و الإنس یعنی جماعت جن و انس استفاده شده است. آیه يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا (سوره الرحمن، آیه ۳۳) نمونه ای از این کاربرد است که به جمع بودن جن و انس در برابر قدرت الهی اشاره دارد.
  6. مِعْشار: این واژه به معنای یک دهم است و تنها یک بار در قرآن کریم، در سوره سبأ آیه ۴۵، به کار رفته است: وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَيْنَاهُمْ. این آیه بیان می کند که کسانی که گذشتگان را تکذیب کردند (و هلاک شدند)، به یک دهم آنچه به گذشتگان (از قدرت و ثروت) داده شده بود نیز نرسیده اند و قطعاً هلاک خواهند شد. برخی لغویون نیز معنای یک هزارم را برای آن محتمل دانسته اند، با این استدلال که مِعشار یک دهم عشیر و عشیر یک دهم یک دهم است، اما در بافتار قرآنی، یک دهم معنای غالب و مورد قبول است.
  7. عِشار: این واژه جمع عَشراء است. عَشراء به شتری گفته می شود که ده ماه از آبستنی آن گذشته باشد، یا به طور کلی به شتر آبستن. در قرآن کریم، آیه وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ (سوره تکویر، آیه ۴) به هنگامی که شتران آبستن رها شوند اشاره دارد. مفسران این آیه را در مورد وقایع هولناک قیامت تفسیر کرده اند، یعنی در آن روز که هر موجود بارداری بار خود را می گذارد و امور دنیا و اموال باارزش (مانند شتران آبستن که نزد اعراب بسیار عزیز بودند) از اهمیت ساقط می شوند و رها می گردند. ابن اثیر در نهایه می گوید عشراء شتری است که ده ماه از حاملگی اش گذشته باشد و سپس این کلمه عمومیت یافت و به هر شتر حامله ای اطلاق شد.

در ادبیات فارسی

واژه عشر و مشتقات آن، به واسطه ریشه عربی شان، در ادبیات غنی فارسی نیز راه یافته اند و شاعران و نویسندگان برجسته از آن در اشعار و متون خود بهره جسته اند تا به زیبایی و عمق کلام خود بیفزایند. کاربرد این واژه در ادبیات فارسی، اغلب با همان معانی عددی، کسری یا فقهی آن همراه است.

منوچهری دامغانی، شاعر قصیده سرا، در توصیف زیبایی های طبیعت و تشبیه نرگس به «عشر» (ده آیت قرآن مجید که در قدیم علامت گذاری می شد) می سراید:

برگ بنفشه بخم ، چو پشت درم زن
نرگس چون عَشر در میان مجلد

این بیت به شیوه نشانه گذاری ده آیه در قرآن اشاره دارد و نشان می دهد که نرگس ها چگونه با زیبایی خود، گویی صفحات مجلدی از عَشر (آیات قرآن) را در میان برگ ها به نمایش می گذارند. این نوع استفاده، نشان دهنده آشنایی عمیق شاعر با مفاهیم قرآنی و اصطلاحات زمان خود است.

مولانا، شاعر و عارف بزرگ، در مثنوی معنوی خود از مفهوم «عُشر» (یک دهم) در مباحث عرفانی و اجتماعی بهره می برد. او در بیتی به کنایه می گوید:

عاشقان را هر نفَسْ سوزیدَنیست
بر دِهِ ویران خَراج و عُشْر نیست

این شعر اشاره به این دارد که از دل های ویران و عاشق، انتظار خراج و عُشر (ده یک) نیست، زیرا آن ها خود را فدای عشق کرده اند و چیزی برای پرداخت مالیات دنیوی ندارند. این بیان حکایت از بی اعتباری دنیوی در مکتب عشق و عرفان دارد.

پروین اعتصامی، شاعر معاصر، نیز در اشعار خود به واژه «عشر» و «خراج» اشاره دارد و این دو مفهوم را در کنار هم به کار می برد تا به ستم و ظلم در گرفتن مالیات اشاره کند:

خواستن کدیه است خواهی عَشر خوان خواهی خراج
زانک که گر ده نام باشد یک حقیقت را رواست

پروین در این بیت، طلب مالیات را (چه به نام «عَشر» باشد و چه «خراج») یک نوع گدایی و اجبار می داند و به ماهیت واحد این مفاهیم در ظلم به مردم اشاره می کند. این کاربرد، وجه انتقادی و اجتماعی کلمه «عشر» را به خوبی نشان می دهد.

این نمونه ها گواه این هستند که واژه عشر در ادبیات فارسی نه تنها به عنوان یک اصطلاح لغوی، بلکه به عنوان ابزاری برای انتقال مفاهیم عمیق تر اجتماعی، عرفانی و حتی فلسفی مورد استفاده قرار گرفته است.

تفاوت های کلیدی و نکات مهم در کاربرد عشر

درک تفاوت های ظریف میان تلفظ ها و کاربردهای واژه عشر برای مطالعه دقیق متون دینی، ادبی، فقهی و حقوقی ضروری است. این واژه، با وجود ریشه مشترک، بر اساس اعراب گذاری، مفاهیم کاملاً متفاوتی را ارائه می دهد که هر یک در جایگاه خود از اهمیت بسزایی برخوردارند.

تفاوت های اصلی به شرح زیر است:

  • عَشر (با فتحه): عمدتاً به معنای فعل ده یک گرفتن یا عدد ده برای معدود مؤنث (مانند لیالٍ عشر) و همچنین دهه به کار می رود. این شکل بیشتر به عمل یا شمارش مربوط می شود.
  • عُشر (با ضمه): به معنای یک دهم است و کاربرد اصلی آن در فقه (به عنوان عُشر زکات برای محصولات کشاورزی) و در حقوق (مانند نیم عُشر در هزینه های اجرای احکام) می باشد. این شکل بیشتر به سهم یا نسبت اشاره دارد.
  • عِشر (با کسره): به قطعه ای از چیزی که به ده قسمت شده باشد، یا به فاصله زمانی آب دهی شتران اطلاق می شود. این کاربردها تخصصی تر و کمتر رایج هستند.

اهمیت اعراب گذاری (فتحه، ضمه، کسره) در تشخیص معنی صحیح در متون عربی غیرقابل انکار است. در متون فارسی نیز، هرچند اعراب گذاری رایج نیست، اما با توجه به بافتار جمله و آشنایی با معانی مختلف، می توان به مفهوم درست دست یافت. برای مثال، وقتی از عشر زکات صحبت می شود، منظور همان عُشر (یک دهم) است، نه عَشر (فعل ده یک گرفتن). نکات رایج در اشتباهات املایی و معنایی، اغلب از عدم توجه به همین تفاوت های ظریف ناشی می شود. این دقت در انتخاب واژه، نشان دهنده تسلط به زبان و توانایی در انتقال دقیق مفاهیم است.

نتیجه گیری: واژه ای با غنای فرهنگی و زبانی

همان طور که بررسی شد، واژه «عشر» فراتر از یک کلمه ساده، گنجینه ای از معانی و کاربردهاست که ریشه های عمیقی در فرهنگ و زبان فارسی و عربی دارد. از مفهوم عدد «ده» گرفته تا «یک دهم» در مباحث فقهی و حقوقی، و حتی اشاره به قطعات شکسته یا فواصل زمانی خاص، هر تلفظ و بافتاری از این واژه، جهان معنایی خاص خود را می آفریند.

درک صحیح «عشر» به ما امکان می دهد تا متون دینی، تاریخی، فقهی و ادبی را با دقت و عمق بیشتری مطالعه و تفسیر کنیم. این کلمه نه تنها به جنبه های عددی و کسری اشاره دارد، بلکه مفاهیمی چون عدالت اجتماعی (در زکات)، روابط انسانی (در معاشرت)، و حتی ساختار خانواده (در عشیره) را نیز در بر می گیرد. غنای فرهنگی و زبانی این واژه، اهمیت توجه به جزئیات در زبان شناسی را به ما یادآوری می کند.