عباس یاری: شبکه نمایش خانگی به دنبال درآمد است نه چیز دیگر
مهسا بهادری: بارها درباره ضعف ها و ناکارآمدی هایی که در حوزه های مختلف متوجه صداوسیما هست اشاره کرده ایم، نقطه ضعف هایی که اگر بهبود پیدا کنند، قطعا صداوسیما را به رسانه ای محبوب تبدیل می کند اما … .
در میان این حجم از انتقاد توانایی و اهمیت صداوسیما در کشف استعداد را نمی توانیم نادیده بگیریم، اتفاقی که در دهه هشتاد و حتی اوایل دهه نود بسیار شاهد آن بودیم و از یک جایی به بعد نتیجه ای جز افول به همراه نداشت.
اگر از این ماجرا بگذریم که بخش زیادی از استعدادهای کشف شده در سینما و شبکه نمایش خانگی مدیون صداوسیما است و حداقل هفت یا هشت سال است که این اتفاق رخ نداده، پرسش اینجاست که شبکه نمایش خانگی که این روزها به جایگزین محبوب تلویزوین تبدیل شده چه نقشی در کشف استعداد و معرفی آن به جامعه هنری دارد؟ در واقع در این مدت فعالیت یک دهه ای شبکه نمایش خانگی، چرا تمام افرادی که در آن فضا حضور پیدا کردند و حتی ایفای نقش کردند از تلویزیون آمده بودند؟ پس در این مدت شبکه نمایش خانگی چه فعالیت دیگری به جز ساخت برنامه انجام داده است؟
به همین بهانه به گفت وگو با عباس یاری، منتقد پرداختیم که در ادامه می خوانید.
چرا در یک بازه زمانیِ تقریبا ده ساله که از راه اندازیِ شبکه های نمایش خانگی و وی او دی ها می گذرد، شاهد کشف و معرفیِ استعدادهای خلاقانه ، چه در بخش کارگردانی یا بازیگری نبوده ایم و آن رونقی را که انتظار می رفت، سراغ نداریم؟ تقریبا تولید هر برنامه یا سریالی، در این فضا، سازندگان یا بازیگرانش دست پرورده تلویزیون یا سینما بوده اند.
نکته اساسی این است که تلویزیون یک تجربه درخشانِ پنجاه و چند ساله دارد و سینمای ایران سابقه ای صد و چند ده ساله. البته در تلویزیونِ بعد از انقلاب، جدا از دو سه سال اول که دورانِ تولید برنامه های بی رمق با مجری های تک نفره بود و تولیداتی بیشتر تیوریک و مخاطب گریز شبیه کلاس درس داشت، در این دوره سرو کله ماهواره و ویدیو هم پیدا شد و با همه محدودیت ها و ممنوعیت ها، یکه تاز سرگرمیِ خانواده ها شد. بگذریم بخشی از رونق و تولیدات با ارزش در تلویزیون، در دو دهه اول آن اتفاق افتاد که فضای بازتری برای برنامه سازی بود و مدیران با ذوق تر و توانمندتری اداره این سازمان را به عهده گرفتند، در این زمان بسیاری از چهره های باارزش سینما هم به تلویزیون آمدند، نگاه که می کنید می بینید، هنرمندان برجسته ای مثل علی حاتمی، ناصر تقوایی و مسعود کیمیایی هم جذب تلویزیون شدند هرچند با سیاست های غلط در آن ماندگار نشدند. زمانی که آقای ضرغامی تازه مدیر عامل تلویزیون شده بود، مرتب با اصناف مختلف سینمایی و مطبوعاتی دیدار می کردند و مشورت می گرفتند.
یک بار در جلسه ای از بچه های مطبوعات و سینمایی نویس ها هم دعوت کردند که نقطه نظرهای شان را برای افزایش تعامل و بهتر شدن برنامه های سازمان بشنوند. من در این جلسه به ایشان گفتم اهمیت تلویزیون در این نیست که برایش سخت افزار و ساختمان درست کنید، بلکه در درجه اول (مهم این است که) چه هنرمندانی از سربالاییِ جام جم بالا می آیند تا برنامه بسازند، اگر این جا مکانی شود که چهره های باارزش و درخشان را در راهروهای آن ببینیم، می توانیم امیدوار باشیم که دارد در این سازمان اتفاق های خوبی می افتد. این که بگوییم فلانی آدم ارزشی است و آن یکی ضد ارزشی، به عرصهٔ هنری و نمایشی ما کمکی نمی کند چون کار هنر و برنامه سازی شوخی بردار نیست، همان طور که نمی شود بگوییم چون فلانی خیلی ارزشی و نماز خوان است، پس برود فلان هواپیما را به فلان جا ببرد چون می دانیم که اگر توانایی این کار را نداشته باشد، هواپیما را به کوه می زند. اگر هر چیزی سرجای خودش قرار بگیرد امور درست پیش می رود.
به نظرتان درحال حاضر در تلویزیون چیزی سرجای خودش هست؟
معتقدم نه. هیچ چیز سرجای خودش نیست، اگر پلتفرم ها هم بخواهند شیوه فعلی تلویزیون را پیش بگیرند و از نیروهای سفارشی استفاده کنند، یا اهمیتِ تولید برایشان فقط قرارداد با سلبریتی ها باشد به این امید که این ها پول را برمی گردانند و مخاطب می آوردند، با تولید هر نوع برنامه و گنجاندن لودگی، راه به جایی نخواهند برد و بعد از مدتی متوجه می شوند که مخاطبین شان را از دست داده اند. اگر پلتفرم ها هم استعدادهایی را کشف کنند که تولیدشان استانداردهای قابل قبول داشته باشد و مخاطب را هم جذب کند می توانیم بگوییم عرصه نمایشی مان در این شبکه ها هم موفق عمل کرده است؛ به هرحال به تجربه ثابت شده که نقش اصلیِ در موفقیت یک تولید مدیون فیلمنامه است، جدا از آن، پلتفرم باید با کسی قرارداد ببندد که دارای خلاقیت و ایده های نو باشد و حداقل سابقهٔ دستیاری داشته باشد یا در تولید فیلم های مستند و کوتاه نمونه کار داشته باشد. علت دیگری که در شرایط فعلی مردم از پلتفرم ها بیشتر از تلویزیون استفاده می کنند، تا حدی مدیون بازتر بودن فضای تولید و نمایش است که یا دخالت ساترا در تولید این آثار با سخت گیریِ کمتری همراه بوده یا قبول کرده اند که این دخالت ها گره ای از تولید باز نمی کند.
بگذارید نمونه موفقی مثل برنامه نود و مجری آن عادل فردوسی پور را مثال بزنم، این برنامه هم تولید دوره ای است که مقداری فضای تلویزیون بازتر بود و مردم تا پاسی از نیمه شب پای گیرنده هایشان بودند. عادل حدود 20 سال در تلویزیون کار کرد. زمانی هم که شروع کرد دورانی بود که مثل سینما، استاندارها قابلیت افراد بود و چهره ها و آثار با ارزش تری در حیطهٔ فیلمسازی و برنامه سازی حضور داشتند. در تلویزیون فردی مثل داوود میرباقری که فیلمنامه نویس خوبی است، زمان ساخت سریال گرگ ها دکوپاژ و کارگردانی را به علی شوقیان(از قدیمی های کاربلد تلویزیون) سپرد و خودش در پشت صحنه قواعد کارگردانی را فرا گرفت و با امام علی(ع) مجموعه ای ساخت که تلویزیون بارها نشان داده و هنوز هم مخاطب دارد، ولی بعدها پول بیشتری برای تولیداتش هزینه شد و سریال هایی ساخت که چندان موفق نبودند.
یا مهران مدیری معمولا برای کارهای اولیه اش را با کارگردانی شیرین جاهد می ساخت که از غول های برنامه سازی تلویزیون بود. فرق پلتفرم ها با تلویزیون این است که تلویزیون می گوید ما بودجه ای داریم، هزینه می کنیم، اما پلتفرم ها باید از جیبشان پرداخت کنند. به همین دلیل هم نگاهشان با وسواس و دغدغه بیشتر همراه است اما تاحدی سود ده بودن تولید هم برایشان اهمیت دارد. صداوسیما نیاز به سود دهی ندارد کافیست تمرکزش را روی ساخت آثار با کیفیت بگذارد.
یعنی شبکه نمایش خانگی از آن جایی که بیشتر دنبال سود است، خیلی هم تلاشی برای چهره سازی نمی کند؟
متاسفانه خیر. گاهی به طور شانسی یک اتفاق خوب می افتد کما اینکه همان اتفاق خوب هم در همین شبکه خانگی در ابتدای این دوره افتاد مثل سریال مثل «شهرزاد» که حسن فتحی ساخت. او از کجا آمده بود؟ تلویزیون!
منظورم این است که تولیدی شد که آیت البرز استاندارد داشت، هم مخاطب مشتاق ادامهٔ سریال بود و هم چیزی نبود که تولید کنندگانش را خجالت زده کند. ممکن است شما بگویید که فیلمی ساخته شده 300 میلیارد هم فروخته، ولی آدم خجالت می کشد پشت آن بایستد. در حالی که فیلم هایی ساخته می شود مثل کارهای علی حاتمی، داریوش مهرجویی، اصغر فرهادی، سعید روستایی و…که در تاریخ سینمای ایران و ذهن مخاطب ماندگار شده اند. آثاری که مورد علاقهٔ مردم بوده اند و از نظر استاندارهای فیلم سازی از منتقدان هم نمره قبولی گرفته اند. در حال حاضر این یک دستی که ما در آثار فرهنگی مدنظر داریم در موارد تولید شده وجود ندارد که هر دو وجه را در نظر داشته باشیم که هم بتوانیم رضایت مردم را جلب کنیم و هم بتوانیم کاری تولید کنیم که ماندگار باشد و از نظر دودوتا چهارتای هنری باعث شرمندگی و خجالت مان نباشد، چون پلتفرم ها هم دنبال این هستند اثر سودآور تولید کنند و دوباره همان موضوعاتی که به آن اشاره کردم تکرار می شود.
گفتیم در 50 سال اخیر چهره های درخشانی از تلویزیون خارج شدند، اما پرسش من در حال حاضر این است که چرا شاهد چنین اتفاقی در 10 سال گذشته نبودیم؟
برای این که افرادی حالا در تلویزیون جا خوش کرده اند که باعث شده در این سازمان دیگر کار به درد بخوری تولید نشود و این سازمان عریض و طویل دیگر آن جایگاه را بین مردم ندارد که بتوانیم بگوییم می تواند به سینما یا شبکه های خانگی چهره معرفی کند. آخرین تولید به درد بخور تلویزیون سرزمین کهن ساخته کمال تبریزی است که آن هم 10 سال پیش تولید شده است. بعید می دانم در چند سال اخیر، شما بتوانید به تعداد انگشت های یک دست سریالی را معرفی کنید و بگویید برای اولین بار تولید شد و قابل توجه بود، به عنوان مثال نمی دانم «پایتخت 1» چه سالی ساخته شد؟
حدود سال 90-91 بود.
پس بازهم نگاه کنید می بینید 10 سال گذشته و آن هم حاصل یک دههٔ گذشته بوده. هر چه جلوتر رفتیم تلویزیون رو به انحطاط رفت. شاید این سیاستی باشد که بودنِ تلویزیون هزینه های زیادی روی دست دولت می گذارد و بودجه زیادی می خواهد و کم کم دارند فیتیلهٔ تلویزیون را پایین می کشند. فکر می کنم تلویزیون میلی به ارتقا ندارد، چون اگر میلی به ارتقا بود اصلا مگر کسی می توانست در مقابلش عرض اندام کند؟ زمانی همه برایشان مهم بود که اول بروند در تلویزیون برنامه بسازند. شما کسی را امروز می شناسید که بگوید می خواهم برای تلویزیون برنامه بسازم و برایم مهم تر از جای دیگری است؟
چرا این اتفاق رخ داده است؟
همان طور که گفتم حکایتِ آشنایی برنامه سازان با مدیران و سیاست است.
سیاست مسیولان یا سیاست مداران؟
همیشه می گویند اگر می خواهید فعالیتی را از بین ببرید، فرد نابلدی را برای آن کار بگذارید خرابکاری مدیران نابلد تا مدت ها مشخص نیست در حالی که در عرصه های نمایشی زود لو می رود. آن فرد نابلد هم فکر می کند در عرصه نمایشی این طور است که می تواند اقوام و آشنایانش را بیاورد که برنامه و فیلم بسازند یا بازی کنند. من به یاد دارم که دوره ای در تلویزیون بود در بخشی مثل فیلمبرداری همه خیلی علاقه داشتند بروند پشت دوربین، آن زمان هم دوربین های تلویزیون خیلی عظیم بود و این طور نبود که در جامعه همه فیلم بردار و عکاس باشند؛ زمان ضبط یک برنامه ٔ پرتماشاگر یا در استادیوم های ورزشی همه نگاه ها به دوربین ها بود. من خودم سال ها در تلویزیون پشت دوربین بوده ام، در استادیوم امجدیه یا آزادی زمان بازی، فعالیت تصویربرداران برای تماشاگران جالب بود، آن ها تصویر برداران را تشویق می کردند که تیم مورد علاقه نشان بیشتر تصویر بگیرند، در حالی که امروز در هر سالن کوچکی که کنسرت یا نمایشی در حال اجرا است، به تعداد افراد حاضر در سالن همه دارند فیلم می گیرند و کمرامن هستند!
به یاد می آورم که یک بار یک در اوایل اواخر دهه شصت یک مسابقه فوتبال مهم در روز جمعه در استادیوم آزادی انجام می شد که قرار بود از چند شبکه عربی هم مستقیما پخش شود؛ فکر کنم از بازی های مهم آسیایی یا مقدماتی جام جهانی بود. مدیر گروه دوبین برای این بازی سه تا از تصویربردارانی را که مدیران با سفارش به این گروه فرستاده بودند، برای تصویربرداری این بارزی مهم، آفیش کردند، این ها نیروهای دوره ندیده و کار نکرده ایم بودند، ماهر نبودند؛ چنان آبروریزی ایجاد شد که روز بعد مدیران با عصبانیت و دستپاچگی جلسه اضطراری تشکیل دادند. مدیر گروه تصویر هم گفت آقا شما این ها را به عنوان تصویر بردار در اختیار گروه گذاشته اید، اگر این کاره نیستند، اما سفارش شده هستند بفرستید بروند آموزش ببینند. آنجا حضرات متوجه شدند هرکسی نمی تواند هرکاری را انجام دهد.
یعنی شما با تعریف کردن این خاطره خواستید بگویید هر زمانی که فرد نابلد در جایی نشسته نتیجه ای جز خرابی به بار نیامده است؟
دقیقا، برای همان ماجرا هم بعد از اتمام کار متوجه شدند که هرجایی نمی توانند از آدم نابلد استفاده کنند. شما سوار هواپیمایی نمی شوید که بگویند خلبانش آدمی مهربان و مردم دوست است، بلکه او باید خلبانی بلد باشد که هم هواپیما سالم بماند هم مسافر با خیال راحت سوار شود.
صداوسیما تا به حال خلبان ماهر داشته است یعنی رییس کاربلدی داشته است؟
با هر کسی که در تلویزیون کار کرده صحبت کنید درباره مدیر کاربلد یک نفر را نام می برند به نام «رضا قطبی» آن هایی که در طی سال های اولیه با تلویزیون کار کرده اند این مدیر را به خاطر می آورند و همیشه هم می گویند یکی از بهترین ها بود، درخشان و کاربلد بود، هنوز شبیه او در تلویزیون نیامده است.
فقط همین یک نفر بود؟
بعد از انقلاب کسانی مثل صادق قطب زاده آمدند که این کاره نبودند و بیشتر دنبال این بودند که از این ویترین برای مقاصد سیاسی شان استفاده کنند. آقای محمد هاشمی از مدیرانی بود که زیاد به ترکیب قبلی دست نزد و تاحدی نیروهای کاربلد را حفظ کرد به نظر می رسید که تلویزیون داشت با همان افراد کارآزموده کارش را ادامه می داد، بعد که کم کم وزن سیاسی در تلویزیون زیادتر شد و آن ها کنار گذاشته شدند و خواستند افراد دیگری را بیاورند؛ دوران سراشیبی و سقوط تلویزیون شروع شد.
خیلی ها معتقدند که دوره ریاست ضرغامی بر صدا و سیما، تلویزیون درخشش خوبی داشت شما چه قدر این گفته را تایید یا تکذیب می کنید؟
به نظرم در چند سال اول، درست می گویند ضرغامی هم کسی بود که به دلیل این که دوره ای معاون سینمایی شده بود و نیروهای سینمایی و افراد کار بلد را می شناخت، برایش مهم بود که حداقل به آنان احترام بگذارد. به نظرم او کسی بود که خصوصا در سال های اولیه ای که مدیر سازمان شده بود افراد و قابلیت هایشان را می شناخت و به همین دلیل در این عرصه فرد مناسبی بود یا حداقل تلاش می کرد به لحاظ سخت افزاری و تاحدی نرم افزاری آن را ارتقا دهد. او اغلب نشست هایی داشت با افراد مطبوعاتی و خانه سینما و اهالی دوبله که این نشست ها تاحدی بر مدیریتش تاثیر مثبت داشتند و کمک می کردند او فرد موفق تری شود.
شما گویا بعد از آقای ضرغامی که اتفاقا نقش سیاست در فرهنگ پررنگ تر شد، صدا و سیما هم شروع به افول کرد؟
بله چون معتقدم که سیاست از هر دری وارد شود چه هنر، چه ورزش، چه اقتصاد یا هر جای دیگر آن را نابود می کند. هر سیاستی که باشد چه چپ و چه راست.
در نهایت درواقع یکی از دلایلی که ما امروز سلبریتی و چهره پررنگ در شبکه نمایش خانگی نداریم این است که نمایش خانگی زمان محدودی است که فعال شده و دوم این که آن ها می خواهند بیشتر کسب درآمد کنند تا ارایه خدمات فرهنگی و به همین دلیل صدا و سیما چهره هایش را از دست می دهد و این چهره ها به نمایش خانگی می روند که درآمد بهتری هم دارند و دیده هم می شوند؟
بله این هم هست. آن چیزی که من از باب وجه سیاسی اشاره می کنم این بلای سلبریتی سازی و بالابردن دستمزدهای وحشتناک اشخاص روی صحنه و جلوی دوربین است توسط همان گروهی از تهیه کننده های سیاسی که بخشی از آن پولشویی است. این شیوه هزینه ها را چنان بالا برد که بخش خصوصی مستقل را از صحنه خارج کرد چون آن ها پولی که برای تولید فیلم و سریال داشتند، نمی توانست جوابگوی دتمردها و هزینه ها باشد و باعث شد که این تهیه کننده دیگر نتواند با سلبریتی ها کار کند چون طرف می گفت نمی توانم کم تر از بقیه دریافت کنم و این باعث شد بیچارگی بزرگی در بخش تولید ایجاد شود و همه هم در آن نقش دارند و اوضاع شده همین چیزی که می بینید.
245245
عباس یاری: شبکه نمایش خانگی به دنبال درآمد است نه چیز دیگر
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "عباس یاری: شبکه نمایش خانگی به دنبال درآمد است نه چیز دیگر" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "عباس یاری: شبکه نمایش خانگی به دنبال درآمد است نه چیز دیگر"، کلیک کنید.